یکی
يه نفر خوابش مياد واسه خواب جا نداره يه نفر يه لقمه نون برا فردا نداره
يه نفر از بس بزرگه خونشون گم مي شه توش يكي اطاقش واسه همه جا نداره
بابا مي خواد واسه دخترش عروسك بخره انتخابم مي كنه ولي پولشو نداره
يكي دفترش پر از نقاش و خط خطي اون يكي مداد براي آب و بابا نداره
يكي ويلاي كنار درياشون قصر ولي اون يكي حتي تو فكرش آب دريا نداره
يه نفر تولدش مهمونيه همه ميان يكي هم تقويم واسه خط زدن روزا نداره
يكي هفته اي يه روز پزشك شون مياد خونه يه جا، يكي داره ميميره خرج دوا نداره
يكي از واحدهاي بالاي برجشون مي گه يكي حتي خونشون اطاق بالا نداره
يكي پول نداره تا ۲ روز به شهرشون بره يكيم طاقت واسه صدور ويزا نداره
يكي از بس شومينش گرمه اون يكي براي گرما دستاش "ها" نداره
دخترك مي گه خدا چرا ما، مامانش مي گه عوضش دختركم اون خونه "ليلا" نداره
يه نفر تمام روزاش پر رنج و سختيه هيچ روزش فرقي با روزاي مبادا نداره
بچه اي كه تو چراغ قرمز مي فروشه گل و مگه درس و مشق و شور و شوق و رويا نداره
ياد اون حقيقت كلاس اول افتادم دارا خيلي چيزا داره ولي سارا نداره
كاش يه روزي بشه كه ديگه نشه جمله اي ساخت با نمي شه با
نمي خوام با نشد با نداره.....
سه شنبه 11 اسفند 1388 - 11:26:52 PM